روانشناسى اجتماعى استكبار

پدیدآورمصطفی حقیقی

نشریهروزنامه کیهان

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1127 بازدید
روانشناسى اجتماعى استكبار

حقيقى، مصطفى

روانشناسي اجتماعي يكي از شاخه هاي مهم علم روانشناسي است كه در مباحث فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي كاربرد فراوان دارد. چرا كه لازمه موفقيت هر طرح و برنامه و تعيين راهكارهاي زدودن مشكلات و معضلات جامعه، شناخت و آگاهي از روانشناسي اجتماعي مردم آن جامعه است. استكبار صفتي مذموم است كه مي تواند در هر فرد و جامعه اي تجلي پيدا كند. اينكه مفهوم كبر، متكبر و استكبار چيست؟ و شاخص ها و آثار فردي و اجتماعي آن كدام است و بالاخره با چه راهكاري مي توان بر صفت استكباري غلبه كرد، مجموعه مطالبي است كه نگارنده در مقام شرح و تبيين آن برآمده است. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

مفهوم روانشناسي اجتماعي

روانشناسي اجتماعي كوششي براي فهم و تبيين اين مطلب است كه افكار، احساسات يا رفتار افراد چگونه تحت تأثير حضور واقعي (تصوري يا تلويحي) ديگران قرار مي گيرد.
به بيان ساده تر روانشناسي اجتماعي، اثرات حضور ديگران را بر رفتار فرد يا رفتار خود را تحت تأثير گروه مورد بررسي و مطالعه قرار مي دهد. روشن است كه تأثير ديگران بر فرد مستلزم وجود روابط متقابل بين خود با ديگران است، بنابراين به يك تعريف ديگر روانشناسي اجتماعي به عنوان علم مطالعه رفتار متقابل بين انسان ها يا علم مطالعه تعامل انسان ها شناخته مي شود.
گفته شده است كه جامعه شناسي اساسا به گروه ها نظر دارد و روانشناسي اجتماعي به افراد ميان گروه ها توجه دارد. علم جامعه شناسي به عوامل اجتماعي رفتار گروهي معطوف است، حال آنكه روانشناسي اجتماعي به اثرات گروه بر روي فرد توجه خاص دارد.
صفات و خصوصيات انسان را مي توان از جهات مختلف بررسي كرد. از منظر علم اخلاق مي توان به فلسفه اخلاق و نظرياتي كه در مورد صفات و علل و انگيزه ايجادي آن گفته شده پرداخت و يا از منظر علوم تربيتي آثار آن را در رفتار فردي مورد تحليل قرار داد. از منظر روانشناسي نيز به مطالعه علمي رفتار و فرآيندهاي ذهني و علل مختلف آن توجه داده مي شود.
در اين نوشتار به بررسي آثار اجتماعي يك صفت اخلاقي به نام كبر كه به صورت تكبر در حوزه تربيتي و به شكل استكبار در حوزه عمل اجتماعي بروز مي كند توجه خواهد شد.

مفهوم كبر و متكبر

درباره كبر گفته اند كه آن صفتي از صفات اخلاقي و منشي انسان است كه برخاسته از خودپرستي است. انسان هرگاه خود را بيش از اندازه باور داشته باشد، صفتي در وي به صورت يك ساخت ذهني پديدار مي شود كه در اصطلاح به كبر ياد مي شود. كبر به معناي بزرگي است و كسي كه به صفت كبر دچار مي شود و خود را بزرگ مي پندارد در اصطلاح متكبر گفته مي شود. بنابراين تكبر ظهور و بروز حالت نفساني است كه در ذهن انسان ايجاد شده است. به سخني ديگر كبر يعني بزرگي كه انسان در ذهن خويش از خود مي سازد. اين حالت تا زماني كه در يك فرآيند متأثر از مسايل اجتماعي به شكل يك صفت اخلاقي خود را نشان ندهد امري باطني است اما همين كه خود را نشان دهد به شكل تكبر درمي آيد. بنابراين كبر حالت نفساني است كه بر اثر آن فرد خود را برتر از ديگري مي شمارد. علت اين امر را خودپسندي و باور بيش از حد و اندازه شخص به خود دانسته اند كه در حوزه هنجاري و رفتار به شكل تكبر خود را نشان مي دهد. از اين رو تكبر حالتي هنجاري و رفتاري است نه يك صفت ذهني و نفساني صرف كه تحت تأثير عوامل دروني (خودپسندي فزاينده) و بيروني (علل اجتماعي) بروز و ظهور مي كند. انسان نمودهاي ظاهري كبر را مي بيند و از آن به تكبر و يا استكبار ياد مي كند. تكبر حالت اخلاقي و هنجاري كبر است چنان كه استكبار شكل هنجاري صرف است كه فرد براساس آن نه تنها رفتار فردي خود را به گونه اي مي نماياند كه بزرگي را به ديگران بباوراند بلكه مي كوشد تا ديگري را به زير سلطه خويش درآورده و به استسلام بكشاند.

شاخص هاي ظاهري كبر و متكبر

از اين رو مي توان گفت كه حالت ذهني كبر به دو شكل اخلاق نابهنجار فردي تكبر و نابهنجار اجتماعي استكبار بروز و ظهور مي كند. بر همين پايه و اساس است كه بر اين باور مي توان پافشرد كه از كبر به عنوان صفت نفساني ذهني مي بايست سخن گفت و از تكبر در حوزه علم اخلاق و روان شناسي فردي و از استكبار در روان شناسي اجتماعي بحث كرد.
فرد مستكبر كسي است كه در برابر ديگري هركس و مقامي باشد سر تسليم فرود نمي آورد و تن به استسلام نمي دهد. به اين معنا كه چنين شخصي ازنظر شخصيتي به گونه اي است كه هرگز اظهار طاعت نمي كند و انقياد و اطاعت ولو از حق و حقيقت را نمي پذيرد؛ زيرا خود را ازنظر ذهني چنان باور دارد كه نمي تواند ديگري را برتر از خود بنگرد و ازنظر خودپسندي به جايي مي رسد كه تنها خود را مي بيند. بروز اين صفت در حوزه عمل اجتماعي به شكل عدم انقياد از حق خودنمايي مي كند از اين رو گفته اند كه «استكبار» تمرد و نافرماني و سركشي و كبريايي كردن است.
هرگاه قلب انساني از آفات و عيوب نفساني به سلامت باشد، حق را به فطرت سالم خود درمي يابد و پس از دريافت آن در برابرش تسليم مي شود و در رفتار انقياد و اطاعت از آن را پيشه خود مي سازد. اما اگر قلب معيوب و آفت خودبيني و خودخواهي در آن قوت و قدرت گرفته باشد، حالتي ذهني در وي ايجاد مي شود كه از آن به كبر ياد مي كنند. كبر چنان كه گفته شد حالت ذهني است كه شخص خود را بزرگ و بالاتر از ديگران مي بيند. اگر شخص بر طبق اين حالت ذهني و نفساني رفتار كند و در ظاهر بزرگي فروشد تكبر ورزيده است كه امري ناپسند و ناخوش از منظر علم اخلاق است. حال اگر از روي اين كبريايي نفساني و تكبر اخلاقي در حوزه عمل اجتماعي نافرماني و سركشي كند، مي گويند كه شخص استكبار نموده است. پس استكبار نافرماني و سركشي حاصل از كبر و تكبر است.

آثار كبر در درون و بيرون انسان

در هر صورت، انسان چون خودبين و خودخواه است، اين خودخواهي و محبت مفرط به نفس، سبب مي شود كه از نقايص و عيوب خود محجوب شود، و بديهاي خود را نبيند؛ بلكه گاهي بدي هايش درنظرش خوبي جلوه كند، و فضايل و خوبي هايي كه دارد در نظرش مضاعف گردد و به همين نسبت، ديگران در نظرش كوچك و بدي هاي آنان دوچندان نمايد. پس چون كمال خود و نقص ديگران را ديد و محبت مفرط به نفس نيز كمك كرد. در نفس حالت اعجابي به خودش پيدا شود. پس از اين حالت، در باطن نفس، خود را بر ديگران ترفيع دهد و حالت سربلندي و بزرگي براي او دست دهد و خود را بزرگتر از ديگري بيند. اين حالت كبر است و چون اين حالت قلبي در ملك بدن ظاهر شود، سركشي و سرفرازي كند و بر ديگران، در ظاهر نيز بزرگي فروشد و اين تكبر است.
برخي ريشه كبر را اعتماد به نفس و استغناي آن دانسته اند. به اين معنا كه فرد بيش از حد خود را باور داشته و به حالت استغناي رسيده است كه خداوند اين حالت روحي و باطني را سرزنش مي كند. البته ميان اعتماد به نفس به مفهوم عزت نفس با اعتماد به نفس به معناي استغناي تمايز و تفاوت است. استغناي در برابر فقر ذاتي است كه قرآن در بيان اين مسأله فرموده است: انتم الفقراء الي الله.
از سوي ديگر ميان تكبر با عزت نفس نيز فرق ها در مبادي و غايات و ثمرات است؛ زيرا تكبر، مبدأش خودبيني، خودخواهي، جهل و غفلت از حق و مظاهر او و غايتش نفس و خودنمايي است، و نتيجه اش سركشي و طغيان است؛ اما عزت نفس، مبدأش توكل و اعتماد بر خدا و غايتش خدا، و ثمره اش ترك غير خداست.

آثار فردي و اجتماعي استكبار

چنان كه گفته شد، استكبار هنجار اجتماعي است و تحت تاثير عوامل دروني چون خودپسندي به عنوان عامل ذهني و عوامل بيروني چون نوع تعامل و رفتار اجتماعي ديگران در فرد پديدار و تقويت مي شود. اگر خودپسندي و استغناي ذاتي عامل دروني پديداري روحيه استكباري و رفتار نابهنجار آن است، عوامل بيروني به ويژه عامل اجتماعي از عوامل مهم پايداري و تقويت و حتي ظهور و بروز آن مي باشد. فردي كه كبر ذهني و نفساني خود را در حوزه اخلاق فردي به شكل تكبر به ديگران نشان مي دهد، در حوزه عمل اجتماعي آن را به شكل نافرماني از قانون و حق بروز مي دهد؛ زيرا جامعه به وي در بروز و ظهور كبر ذهني كمك مي كند. به عنوان مثال وقتي فردي يا قومي خود را در جامعه به گونه اي بيابد كه همه از وي مي هراسند و مطيع و گوش به فرمان اويند اين باور در وي تقويت مي شود كه جامعه و يا جوامع ديگر از نظر وجودي و ماهوي و هويتي پست تر از اويند و مي بايست از او اطاعت كنند. علت نافرماني از قانون و حق نيز همين مسئله مي باشد. (فصلت آيه 15 و زخرف آيه 51 و 52) اين زماني تقويت مي شود كه فرد از نظر شناختي در مرتبه و مرحله اي باشد كه خدا را به عنوان قدرت برتر و مستغني با لذات نبيند و تنها جامعه و پيرامون خود را اصالت بخشد و براين پايه ذهنيت خود را بسازد. اين گونه مي شود كه در نتيجه غفلت از خدا و قدرت برتر او، خود و يا جامعه خود را برتر يافته و استكبار مي ورزد و خواهان اطاعت ديگران و يا ديگر جوامع از خود يا جامعه خود مي شود.
قرآن ريشه اين گونه استكبار ورزي ها را خود برتر بيني نژادي دانسته و مي فرمايد كه ابليس چون خود را از نظر نژادي برتر يافت استكبار ورزيد (ص آيات 74 تا 76). بنابراين كساني كه براين باور از راه هاي مخلتف رسيده باشند و جامعه و يا جوامع ديگر آنان را براين كار مدد و ياري رسانده اند خوي استكبار در پيش گرفته و ظلم و افساد كرده و از قانون سرپيچي كرده و تمرد مي كنند. علو و برتر بيني عامل مهمي است كه اين حالت در انسان پديدار مي شود. (نمل آيه 14)
نتيجه و پيامد اين باور ذهني آن است كه شخص در رفتار اجتماعي خويش احساس غرور و قدرت فراوان كرده (فصلت آيه 15) و نسبت به ديگران استبداد ورزيده و زورگويي كند. (اعراف آيه 88) از حق و قانون اعراض كرده و خود را برتر از قانون بداند (لقمان آيه 7 و بقره آيه 87 و 88 فاطر آيه 42 و 43 و منافقون آيه 5) و عصيان كرده (بقره آيه 34) و ديگران را به هر روشي مطيع خود ساخته و با آزار و شكنجه و ايجاد رعب و وحشت و هراس در دل ها منقاد خود سازد. (يونس آيه 83) بنابراين نه پاي بند هيچ قانون و عهد و پيماني نيست (فاطر آيه 42 و 43) بلكه به كشتن بي گناهان نيز اقدام مي كند (بقره آيه 87).
اين ها برخي از آثار اجتماعي رفتار استكباري افراد و يا جوامعي است كه خوي استكبار آنان با توجه به عوامل محيطي و اجتماعي تقويت شده و هركاري كه خواسته اند كرده اند.

راه مقابله با استكبار ورزي

راه مبارزه با اين ناهنجار اجتماعي آن است كه فرصت و زمينه بروز و ظهور آن را از ميان برداريم. تنها راه اين است كه در حوزه اخلاق فردي بكوشيم تا با بي اعتنايي و كوچك و تحقير متكبران آنان را به كم ارزشي و تهي بودنشان آگاه سازيم و در برابر آنان تواضع و فروتني را شيوه رفتاري خود قرار ندهيم. در حوزه عمل اجتماعي نيز به مخالفت با رفتارهاي استكباري آنان سر استسلام و تسليم در برابر زورگويي آنان فرود نياوريم و اجازه ندهيم كه تكبر اخلاقي آنان به شكل عمل اجتماعي خودنمايي كند. پذيرش فريب و دروغ مستكبران (زخرف آيات 51 تا 54) و برخوردار سازي آنان از امكانات مادي بيش از اندازه (مريم آيه 73 و 74) و عدم مخالفت با خودبرتر بيني نژادي (ص آيه 74) موجب مي شود تا تكبر فردي به شكل يك عمل اجتماعي زيانبار و خطرناك براي فرد و جامعه ظهور و بروز كند. بنابراين مي بايست با هر گونه عوامل ايجادي اين ناهنجار اجتماعي مبارزه كرد و دراين راه كوتاه نيامد؛ زيرا بسياري از مشكلات فردي و اجتماعي جوامع و دوري از هدايت و كمال الهي نتيجه كوتاهي در برابر تكبر افراد و ايجاد بستري مناسب براي رشد افراد مستكبر است.

مقالات مشابه

مطالعه سبك شناختي واژه هاي گناه در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدمهدی مسبوق, رسول فتحی مظفری

سالم سازي جامعه از انحرافات اخلاقي در قصص قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمحمد حسین مردانی نوکنده

سرگرمي و لهو در قرآن كريم

نام نشریهشیعه شناسی

نام نویسندهسیدحسین شرف‌الدین

سالم‌سازی جامعه از آلودگی‌های اخلاقی در حکایات قرآن

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمد حسین مردانی نوکنده

بررسی تطبیقی عصبیت مذموم در تفاسیر فریقین

نام نشریهپژوهش‌های تفسیر تطبیقی

نام نویسندهعلی ‏احمد‌ناصح, نگین علیزاده, محمد جواد حق پرست